سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

سلام؛ 

یه کتابی می‌خوندم درمورد زندگی‌نامه شهید والامقامی، مدتیه ذهنم به این موضوع مشغوله و یادداشت‌های پراکنده‌ای درموردش نوشتم که اینجا جمع‌بندی می‌کنم. یه کم طولانی میشه. 

........................ 

هرچند مقام و منزلت شهدا خیلی بالاست و در زمان حیاتشون اینقدر عالی بودن که لایق شهادت شدن و به قول حاج قاسم عزیز، در زندگی شهید بودن که شهید شدن، ولی بالاخره هدف از آشنایی با ایشان و زندگی‌شون، اینه که بتونیم الگوبرداری و احساس انس و الفت کنیم و درنهایت، بینمون اتصالی برقرار شه. 

خیلی از ابعاد زندگی شهدا، در طول حیاتشون بر همه پوشیده بود. مردم "نتیجه‌"ی اون ابعاد پنهان رو به صورت خوش‌رویی، صبوری و دیگر خصلت‌های خوب اخلاقی می‌دیدن. این باعث می‌شد که آدمی که به اون شهید علاقمنده، سعی کنه مثل ایشون مثلا مهربون باشه، گذشت کنه، و ... .

ولی وقتی میاییم اون ابعاد پنهانو آشکار می‌کنیم و بخشی از اون عظمت حقیقی دیده میشه و بهش پر و بال می‌دیم، ناخودآگاه آدم متوقف میشه، فاصله می‌گیره، و دیگه نمیتونه ایشونو الگوی خودش قرار بده. چون کسی که مثلا مثل من ضعیفه، می‌بینه هیچ‌وقت نمی‌تونه این مدلی باشه و اون شدت همت و تلاش، اینقدر براش دور از دسترسه که ناخواسته فاصله میگیره و عقب می‌شینه. 

نتیجه میشه اینکه شهدا به جای اینکه الگو باشن، میشن یه "شیء مقدس" که میذاریمشون بالای طاقچه و از دور نگاهشون می‌کنیم.  پیش از این اگه یه ارتباط دائم قلبی با ایشان داشتیم و اموراتمونو با ایشان مطرح می‌کردیم و احساس تعلق و الفت و نزدیکی داشتیم، با مطالعه این‌دست کتاب‌ها، اینقدر احساس دوری می‌کنیم که به خودمون می‌گیم اون شخصیت و اون مقام، هرگز به مثل منی نگاه هم نمی‌کنه! و فاصله می‌گیریم.

در هرحال این نظر و برداشت شخصی منه و به عنوان کسی که کتابای خوبو پیشنهاد میکنه و امانت میده تا کتاب‌خوانی رواج داشته باشه، این کتابو فقط به کسانی پیشنهاد می‌کنم که خیلی خوبن!

.......................... 

بعضی دوستان ایراد می‌گیرن که "پس اگر اینطور باشه که مقام ائمه اطهار علیهم السلام به مراتب بالاتره و با حساب این ادعا، ایشان دیگه اصلا به ما نگاه نمی‌کنن. در حالیکه ما دائم تحت عنایات اون بزرگواران هستیم و همچنین، الگوی ما هستن".

ببینید دوستان! نگاه و دریافت ما نسبت به یه شهید خیلی فرق داره تا نسبت به امام. باید هم اینجور باشه. 

درمورد امام، ما به عصمت و عظمت ایشان -در حد بضاعت خودمون- واقفیم و می‌دونیم قرار نیست (و ممکن) که در نهایت عین ایشان بشیم. می‌فهمیم که ما هیچ وقت "امام" نمی‌شیم. پس تلاشمون اینه که تا حد ممکن اونم از طریق آموزه‌های خودشون، به ایشان نزدیک بشیم. کار امام هم همینه که مسیرو نشونمون بدن و دستمونو بگیرن تا به مقصد برسیم.

اما شهید، برادر، فرزند، پدر، دایی، عمو، و خلاصه یه تکه از خودمونه. تکه‌ای که معصوم نیست. خطا می‌کنه مثل ما، دچار فراموشی و غفلت میشه مثل ما. تکه‌ای که شاید تو زندگیش بیراهه رفته، خسته شده، کم آورده. تکه‌ای که خیلی شبیه ماست. این باعث میشه که باور کنیم میشه "شهید" شد.

می‌فهمیم اونکه شبیه من بوده با همه نقص‌ها، مسیری رو رفته و همتی کرده و درنهایت شهید شده. پس میشه!

وقتی الگوت امام معصومه، تلاشتو می‌کنی و آدم خوبی میشی، ولی وقتی الگوت شهید باشه، شهید میشی. حرف من اینه.

حالا اگر بیاییم از شهید، یه قدیس خارق العاده و دست‌نیافتنی بسازیم، خب یه چیز ممکن رو بعید و ناممکن جلوه دادیم! دیگه من جرات نمی‌کنم جستجو کنم، پیگیر شم، که این شهید چجوری به این مقام رسیده! دیگه نمی‌تونم فکرشم بکنم! 

............................ 

همه هم که الحمدلله دم از شهید و شهادت می‌زنیم! چشم هم نداریم همو ببینیم! خدا نکنه کسی موفقیتی، اعتباری، آبرویی، چیزی بیشتر از ما داشته باشه یا یه قدم بالاتر باشه. خدا نکنه کسی قد سر سوزن مطرح شه. کل همتمونو صرف حذف اون طرف می‌کنیم. تو نماز جماعت و تو روضه‌ها هم صف اول می‌شینیم و غلظت اطوارمونم از همه بیشتره. همش ادعاهای حال بهم زن! همش دروغ و ریا! گند زدیم به همه چی!

دلم می‌خواد این روزا هیچ کسو نبینم. با هیچ کس حرف نزنم. هیچ خبری نشنوم. خوش به حال شهدا. اونا که پر زدن و خلاص شدن. 


ما سینه زدیم، بی صدا باریدند

از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند 

ما مدعیان صف اول بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیدند     






تاریخ : سه شنبه 101/3/31 | 1:10 صبح | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.